هر اتفاق و حادثه تاریخی، به طور طبیعی و به مرور زمان (خواسته یا ناخواسته) دچار یکسری تحریفات و کم و زیاد شدن در نقل و قول ها خواهد شد. همین امر کافی است تا بیمار دلان و اولیای شیطان، اقدام به طرح شبهه و تغییر افکار عمومی نسبت به آن واقعه تاریخی (مخصوصا اگر قالب دینی-مذهبی داشته باشد) نمایند. حادثه کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش، از جمله همین حوادث تاریخی ست که امروزه با شبهات، بایدها و نبایدهای زیاد و مختلفی مواجه شده است. در این نوشته قصد داریم به فلسفه عزاداری برای امام حسین (ع) از زاویه ای تازه و خاص نگاه کنیم تا نسل امروز بتوانند معنا و مفهوم واقعی این نوع عزاداری را درک کرده و در صورت قبول، آن را درست بجای آورند.

نقش احساس در دین:

۱. عامل شکل گیری احساس:
قبل از اینکه وارد بحث واقعه کربلا شویم، اجازه بدهید به ‘نقش احساس در دین’ بپردازیم تا به معنی و مفهوم عزاداری و اشک ریختن های دینی و فلسفه ی آنها پی ببریم. طبیعتا همه ما انسانها علاوه بر عقل و منطق، بطور ذاتی دارای یکسری احساسات، شعور و ادراکاتی هستیم که هر کدام از آنها در موقعیت های خاصی از زندگی، (بصورت ارادی یا غیر ارادی) خود را نشان می دهند یا به نوعی عکس العمل های طبیعی ما به حوادث و اتفاقات پیرامون می باشند. مانند واکنش خنده در موقعیت های شاد و طنز گونه، غمگین شدن هنگام شنیدن یک خبر تلخ، ترسیدن هنگام مواجه با خطر و الی آخر… در واقع اگر این ادراکات و احساسات نبود، ما انسانها هیچ تفاوتی با جمادات نداشتیم.

به طور طبیعی، واکنش های احساسی ما به حوادث و اتفاقات، به یک شکل و یک اندازه نیست. بلکه به این بستگی دارد که آن واقعه چقدر به ما نزدیک است و چه اندازه برای ما تبعات دارد. بعنوان مثال اگر یک فردی از اقوام دور ما فوت کند، خب طبیعتا کمتر اشک خواهیم ریخت تا اینکه فرد متوفی از نزدیکان درجه یک ما (مانند پدر یا مادر) باشد. این طبقه بندی ها و اولویت داشتن در بروز احساسات، در تمام حوادث مثبت و منفی بصورت غیر ارادی وجود دارد و نمی توان آن را کتمان کرد. اما گاهی وجود یکسری اشتباهات محاسباتی باعث می شود که ما نتوانیم این طبقه بندی و اولویت ها را درست تشخیص داده و به تبع آن، احساسات ما نیز به موقع و در جای خود تحریک نمی شوند.

یعنی ممکن است یک اتفاق مثبت یا منفی برای ما رخ بدهد اما چون نمی توانیم میزان نزدیکی و سود و زیان آن را برای خود تخمین بزنیم، دچار اشتباه در محاسبات شده و نمی توانیم واکنش و احساس متناسب با آن را به موقع بروز دهیم. بعنوان مثال، ممکن است در مواجه با دیدن صحنه دست فروشی یک کودک خیابانی، هیچ واکنشی احساسی نشان ندهیم اما یک فرد دیگری با دیدن این صحنه، ناراحت شده و حتی اشک هم بریزد، چرا؟ چون درک و تحلیل محاسباتی هر یک از انسانها از دیدن آن کودک دست فروش، متفاوت است. مثلا ممکن است ما با دیدن آن صحنه، با خودم بگوییم؛ خب به من چه ربطی دارد باید دولت و حکومت به آنها رسیدگی کند! اما آن دیگری بگوید؛ نه این یک معضل اجتماعی است و روی تمام سطوح جامعه و حتی فرزندان من نیز در آینده تاثیر گذار خواهد بود پس من نباید بی تفاوت از آن بگذرم!

اما سوال مهمی که اینجا مطرح می شود، این است؛ چه عاملی باعث رخ دادن این اشتباهات محاسباتی و تحلیلی در بین ما انسانها می شود؟ چرا به یکسری حوادث واکنش تند نشان می دهیم و از کنار یکسری دیگر، بی تفاوت رد می شویم؟ چه عاملی احساسات و واکنش های ما را طبقه بندی می کند؟ طبیعتا پاسخ این سوال در عقاید و باورهای ما نهفته است. چون احساسات ما، تابع باورها و عقاید ما هستند. یعنی هر چقدر که ما به یک مقوله خاص، اعتقاد و باور قوی تری داشته باشیم، به تبع آن، واکنش احساسی ما نیز نسبت به آن واقعه، شدید تر و عمیق تر خواهد بود و بالعکس. حال سوال دومی نیز اینجا مطرح می شود؛ چه چیزی عقاید و باورهای ما را شکل داده و نهادینه می کند؟ آیا این جبر جامعه است؟ دانش ما؟ نوع تربیت خانوادگی یا ژن و وراثت است که باعث نهادینه شدن یک باور و عقیده در ما می شود؟

۲. منابع شکل گیری عقاید و باورها :
پاسخ سوال فوق، می تواند تمام گزینه های آمده در متن باشند. اما اینها مهم نیست! یعنی مهم نیست که یک باور چگونه و از چه راهی شکل می گیرد. مهم این است که ما بتوانیم و سعی کنیم که فقط باور و عقاید صحیح و ارزشمند را انتخاب کرده و درون خود نهادینه کنیم. و اما سوال سوم؛ چگونه و از کجا به دنبال یک باور صحیح باشیم؟ پاسخ: اولین و یکی از بهترین منابعی که می تواند عقاید و ارزش های انسانی بی خطر و صحیح را در ما ایجاد کند، خدا و دین هستند. چون خداوند منشاء و مبدأ تمام خوبی ها و از هر گونه خطا و اشتباه منزه است. پس اگر طبق دستورات او (دین) عمل کنیم، هیچ باور و عقیده غلطی در ما شکل نخواهد گرفت و می توانیم به راحتی و در هر نوع موقعیت و حادثه ای (بدون خطای محاسباتی)، بهترین واکنش عقلی و احساسی را نیز داشته باشیم. پس اگر بخواهیم طبق خدا و دین، عقاید و باورهای خود را اولویت بندی کنیم، به سلسله مراتب زیر خواهیم رسید:

۱. خداوند و کتب آسمانی او
۲. پیامبران و احادیث آنها
۳. اولیای صالح، اوصیا و احادیث آنها

حال طبق قانون فوق، اگر قرار باشد من نوعی یک باوری را در خود نهادینه کنم، باید موافق و یا در موازات سه گزینه بالا باشد. در غیر این صورت، بدون شک دچار یکسری عقاید غلط و به دنبال آن، دچار اشتباهات محاسباتی در واکنش ها و بروز احساسات مثبت و منفی خود خواهم شد. خداوند در آیات متعددی از قرآن کریم، این سلسله مراتب را اعلام کرده و از ما مسلمانان خواسته است تا آنها را (حتی) بر خود و خانواده خود نیز مقدم بشماریم؛

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ
ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻭﻟﻲ ﺷﻤﺎ، ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻭ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ; ﻫﻤﺎﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﻛﻮﻉ، ﺯﻛﺎﺕ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ. (مائده/ ۵۵)

وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا
ﻫﻴﭻ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻧﻲ نباید ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺍﻣﺮﻱ ﺭﺍ ﻟﺎﺯم ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ، ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﻱ (ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ) ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ; ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﻛﻨﺪ، ﺑﻪ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺁﺷﻜﺎﺭﻱ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ! (احزاب/٣۶)

لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَٰئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
ﻫﻴﭻ ﻗﻮﻣﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﻤﻲ ﻳﺎﺑﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻨﺪ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﻳﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻳﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻳﺎ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ; ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺻﻔﺤﻪ ﺩﻟﻬﺎﻳﺸﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺣﻲ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ، ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﻬﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺍﺯ ﺯﻳﺮ (ﺩﺭﺧﺘﺎﻧﺶ) ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ، ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ; ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﺸﻨﻮﺩﻧﺪ; ﺁﻧﻬﺎ «ﺣﺰﺏ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻧﺪ; ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ «ﺣﺰﺏ ﺍﻟﻠﻪ » ﭘﻴﺮﻭﺯ ﻭ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﺍﻧﻨﺪ. (مجادله/٢٢)

پس طبق آیات فوق، در واقع، مسلمان واقعی کسی است که خدا و رسولش را بر خود مقدم، دشمن خدا و پیامبر را دشمن خود و دوست خدا و پیامبر را دوست خود بدارد و از دستورات آنها و اوصیای آنها نیز اطاعت کامل داشته باشد. طبیعتا اگر خدا و رسولش برای ما در اولویت باشند، عقاید و باورهای ما، و به دنبال آنها، احساسات ما نیز تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. حال هر چقدر که شناخت، ایمان و اعتقاد ما به خدا و پیامبرش بیشتر باشد، واکنش های احساسی ما نیز بیشتر خواهند بود. این مساله در زمان پیامبر (ص) نیز، از طرف یاران واقعی و اطرافیان ایشان، بطور متعدد دیده شد و حتی خداوند در قرآن نیز به احساسات پیروان پیامبر (ص) اشاره کرده است. آن زمان که یکسری از افراد نمی توانستند با پیامبر (ص) به جنگ بروند، از شدت غم و ناراحتی، (مانند کودک جا مانده از هم بازیانش) اشک از چشمانشان سرازیر می شد؛

وَلَا عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَّأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ
ﻭ (ﻧﻴﺰ) ﺍﻳﺮﺍﺩﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺮﻛﺒﻲ (ﺑﺮﺍﻱ ﺟﻬﺎﺩ) ﺳﻮﺍﺭ ﻛﻨﻲ، ﮔﻔﺘﻲ: «ﻣﺮﻛﺒﻲ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺳﻮﺍﺭ ﻛﻨﻢ، ﻧﺪﺍﺭم!» (ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺗﻮ) ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺍﺷﻜﺒﺎﺭ ﺑﻮﺩ; ﺯﻳﺮﺍ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻨﺪ (ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺑﺮﻭﻧﺪ) (توبه/٩٢)

۳. چرایی گریه برای امام حسین (ع) :
از آیه فوق، در می یابیم که محبت و عشق به راه حق، رقت قلب، اشک ریختن و بیان احساس، برای خداوند حائز اهمیت است. چون اگر بی اهمیت بود در این آیه به اشک ریختن و احساسات پیروان پیامبر (ص) اشاره نمی شد. حال نکته مهم اینجاست؛ چه چیزی باعث تحریک شدن احساسات پیروان پیامبر (ص) در آیه فوق شده است؟ این همه عشق به پیامبر (ص) و جنگیدن در راه خداوند از کجا آمده است؟ پاسخ این سوالات، در شناخت خداوند و ایمان به او ریشه دارد. همانطور که در فوق گفتیم، هر چقدر که ما خدا را بشناسیم، ایمان و اعتقادمان به او نیز بیشتر خواهد شد. به دنبال آن، هر چقدر که شناخت و ایمان ما به خداوند بیشتر باشد، به پیامبران و فرستادگان او نیز بیشتر محبت کرده و احترام خواهیم گذاشت. و هر چقدر برای پیامبران محبت و احترام قائلیم، به اهل بیت آنها و افراد مورد تاییدشان نیز (طبیعتا) باید محبت و احترام خاصی داشته باشیم؛

ِ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ
(ای پیامبر به مسلمانان) ﺑﮕﻮ: «ﻣﻦ ﻫﻴﭻ ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﺭﺳﺎﻟﺘﻢ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻢ ﺟﺰ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﺰﺩﻳﻜﺎﻧﻢ ( ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺘﻢ). (شوری/٢٣)

حال اگر به واقعه روز عاشورا و شخصیت اول آن یعنی امام حسین (ع) باز گردیم، خواهیم دید که، یک مسلمان واقعی و کسی که طبق سلسله مراتب پیش آمده باشد، هنگام شنیدن حوادث کربلا و بلاهایی که بر سر نزدیکان پیامبر (ص) و اهل بیتش آمده است، بدون شک (و به خاطر شناخت و عشق او به خدا و پیامبرش) احساساتش تحریک شده و قطعا بر غربت و تنهایی امام حسین (ع) (که در واقع همان تنهایی خدا و دین است) خواهد گریست. اما اگر کسی بر مصیبت امام حسین (ع) اشک نریزد و سوگواری نکند یا عزاداری را بی معنی ببیند، یقینا سلسله مراتب فوق را رعایت نکرده است و کسی که سلسله مراتب را خوب پیش نرود، باورها و عقایدش نیز خوب بنا نشده اند (و باید در ایمان خود تجدید نظر بکند) در نتیجه احساسات او نیز دچار خطای محاسباتی شده و طبیعتا نمی تواند واکنش احساسی صحیح نسبت به این حادثه و حوادث مشابه دیگر، داشته باشد.

اگر هم می بینید افرادی بدون رعایت سلسله مراتب و بدون شناخت خدا و دین (حتی بدون خواندن نماز) برای امام حسین علیه السلام عزاداری و گریه می کنند، عشق این افراد به اهل بیت علیهم السلام کاذب است و در مواقع لزوم و شرایط سخت به امام حسین علیه السلام و مکتب او بدون شک پشت خواهند کرد. چون عشق باید همراه با شناخت باشد و اگر عشقی بدون شناخت شکل بگیرد سست است و با باد و طوفان از بین خواهد رفت.

حال یک سوال مهم:

آیا عزاداری برای امام حسین (ع) کافی است؟

اشک ریختن و عزاداری برای امام حسین (ع) و سایر اولیا و اوصیای خداوند، لازم است چون به نوعی حفظ شعائر الهی (شعائر یعنی نشانه و علامتهایی که انسان را به یاد خداوند و دین بیاندازد) و احیای امر آن بزرگواران می باشد. اما فلسفه دیگر و مهمترین فلسفه ی واقعه عاشورا، حفظ و پاسداری از دین اسلام است. یعنی آن مجلسی که برای امام حسین (ع) در ایام محرم و صفر برپا می شود باید علاوه بر سینه زنی و اشک ریختن، برای یک جوان مسلمان (و حتی غیر مسلمان) یک کلاس آموزشی و تبیین صحیح دین اسلام و مذهب تشیع را نیز داشته باشد. آن شخص سخنرانی که منبر امام حسین (ع) در اختیار او قرار گرفته مسئول است، باید آنقدر علم و دانش دینی داشته باشد که بتواند تمام سوالات و شبهاتی که یک جوان راجع به دین و قرآن دارد را پاسخ بدهد. مجلس عزاداری برای امام حسین (ع) باید طوری باشد که وقتی یک فرد آن را در پایان ترک کند، هم علمش نسبت به خدا و دین بیشتر شده باشد و هم باورها و عقاید غلط او، دچار دگرگونی و تغییر شده باشند.

اگر به خاطر داشته باشید در مقاله یتبدیل تهدید به فرصت که در آن به تهدیدات شیطان از ابتدای خلقت تا کنون اشاره شده است. تهدیداتی که خداوند تمام آنها را به فرصتی جهت تعالی و کمک به بشریت تبدیل کرد. شهادت امام حسین (ع) و یارانش در روز عاشورا نیز یک تهدید بزرگ از طرف شیطان و یاران شیطان بود که خداوند آن را به یک فرصت بزرگتر مبدل ساخت. فرصتی جهت همنشینی و تفکر در دین، تبلیغ دین، وحدت و اجتماع مسلمانان، تعلیم احکام و تبیین دستورات دینی، تفسیر قرآن، بیان روایات، سیره و… ایجاد نمود. پس ما نباید با ایجاد بدعت و انحراف در این گونه شعائر خداوند، از مسیر اصلی و فلسفه واقعی کربلا فاصله گرفته و زمینه ی ایجاد و القای شک و شبهه را برای شیطان و دوستانش فراهم آوریم.

پاسخ به چند سوال و شبهه دیگر:

۱. نذری دادن و قربانی کردن در محرم، شرک و حرام است!
پاسخ:
نذر و قربانی اگر در راه خدا و به نیت تقرب به او باشد از مصادیق عبادت است و در قرآن نیز به مساله نذر و وفای به آن اشاره مستقیم شده است. اما اگر نذر و قربانی برای غیر خدا باشد طبق فتوای تمام مراجع شیعی حرام می باشد. در ایام محرم ممکن است کسی نذر کند و صیغه نذر را نیز بجای آورد که اگر فلان مشکلش رفع شود در روز عاشورا یک حیوان قربانی کرده و به نیت قربه الی الله و محبت اهل بیت علیهم السلام، گوشت آن را بین نیازمندان تقسیم کند. این مساله نه تنها گناه نیست بلکه ثواب هم دارد و مورد تاکید است.

۲. چه لزومی دارد بر فردی که ۱۴۰۰ سال پیش کشته شده است گریه و سوگواری کرد؟ واژه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا غلط است!
پاسخ:
ما تنها بر یک فرد خاص نمی گرییم، ما در ابتدا بر غربت و تنهایی خداوند و دین گریه می کنیم و از آنجایی که خداوند نه در زمان می گنجد و نه در مکان، پس جمله کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا نیز درست می باشد. امام حسین (ع) نوه، پیرو و وصی از اوصیای رسول خداست. رسول خدا نیز نماینده و عزیز دُردانه خداوند بر زمین است. در نتیجه آسیب زدن به هر کجای این زنجیر به هم پیوسته، یعنی آسیب به خدا و دین خواهد بود که زمان و مکان هم نمی شناسد.

۳. من به دین و مذهبی که در ایام محرم راه بندان ایجاد و عبور و مرور را مختل کند، با طبل و دهل آلودگی صوتی ایجاد کند، یا با ریختن ظروف یکبار مصرف در سطح خیابانها، کمر رفتگران شهرداری را خم بکند و از این دست اعمال، اعتقادی ندارم!
پاسخ:
اینها یک خطای انسانی است و ارتباطی به دین ندارد. دین و مذهب هیچگاه به ما نگفته است که خیابان را ببندید یا برای کسی مزاحمت ایجاد کنید. این از سطح فرهنگ ما انسانهاست که با ندانم کاری هایمان و تبعیت از شیطان باعث ایجاد شک و شبهه نسبت به دین و مذهب می شویم. همانطور که نداشتن فرهنگ استفاده از خودرو در سطح شهر، ارتباطی به شرکت های خودرو سازی ندارد. (مثلا شرکت های خودروسازی دارند تولید انبوه می کنند که خود هم باعث ایجاد ترافیک و راه بندان است و هم آلودگی های صوتی و تنفسی! آیا این مساله تقصیر شرکت خودروسازی است؟ یا این ما هستیم که با سفارش، خرید و استفاده غیر مسئولانه از خودروها و نداشتن فرهنگ رانندگی باعث این اتفاقات شده ایم؟)

۴. طرف کلی حق الناس به گردن دارد، فاسد است و نماز هم نمی خواند اما ایام محرم لباس سیاه می پوشد، هیات دارد و بر حسین سینه می زند. اینها دوستان امام حسینی هستند که شما از او دم می زنید.
پاسخ:
اعمال و رفتارهای ریاکارانه افراد ارتباطی با اصل دیدن و مذهب ندارند. مگر اینها نماینده خدا و امام حسین (ع) هستند؟ در هر صنف، حرفه و مکتبی، افراد نادرست و جاهل وجود دارند که فقط به دنبال خواسته ها و اهداف خود هستند و نمیتوان گفت که آنها نماینده آن قشر و یا آن مکتب می باشند. نمایندگان واقعی خدا و دین، به ترتیب؛ کتب آسمانی، پیامبران و جانشینان رسمی آنانان می باشند و نه پیروان دروغینی که حتی دو آیه از قرآن را نیز نخوانده اند.

۵. من شیعه هستم و امام حسین (ع) را دوست دارم اما هر کاری میکنم نمیتوانم در مراسمات روضه خوانی، گریه کنم!
پاسخ:
این مساله ممکن است برای خیلی ها پیش بیاید! دلیلش را در بالا گفتیم. اگر میزان شناخت ما و ایمانی که به خداوند و پیامبرش داریم، درست و کافی نباشد نمی توانیم فلسفه عاشورا را خوب درک کنیم در نتیجه هنگام شنیدن روضه و مداحی ها، احساسات ما تحریک نمی شوند. اما اگر کسی واقعا درک کند که امام حسین (ع) جانشین خدا و پیامبر است و از پدر و مادر او مهمتر باشد (بابی انت و امی) قطعا اشک از چشمانش سرازیر خواهد شد.

چگونه یک فردی عاشق واقعی خدا و پیامبر باشد ولی از مصیبتی که بر وصی و تنها یادگار آنها گذشته است بی تفاوت رد شود؟ تصور کنید که وقتی پدر یا مادرتان خدایی ناکرده از دنیا بروند چه واکنشی خواهید داشت؟ آن هم نه به مرگ طبیعی، بلکه با کلی زجر، سختی کشیدن و شکنجه های روحی و جسمی. آیا باز هم احساسات شما تحریک نمی شود؟ اگر بگویید بله تحریک می شود، پس شما خدا و اولیای خدا را اندازه پدر و مادرتان نشناخته اید و با آن ارتباط برقرار نکرده اید.