بعضی ها این ایراد را بر ما می گیرند که چرا در بیماری های ماورایی اینقدر به جزئیات میپردازید؟ چه لزومی دارد اینقدر با این مسائل کلنجار بروید؟ اعتقاد این عده بر این است که مثلا چشم زخم، چشم زخم است! و یک نوع درمان را میطلبد! چه الزامی وجود دارد که ما بیاییم آن را به ۵ نوع مختلف تقسیم بندی کنیم و یا برای هر نوع از آن، یک سری علایم و نشانه های جداگانه بیاوریم؟
یا مثلا می گویند، جن زده ها و جادو شده ها مشخص هستند از حالت طبیعی خود خارج می شوند و شروع به هذیان گویی و مانند آن می کنند پس چه دلیلی دارد که شما جن و جادو را به انواع مختلف تقسیم بندی میکنید و می گویید فلان جادو این علایم را دارد و بهمان جن آن علایم. می گویند این حجم از اطلاعات، ذهن افراد را خسته می کند و توانایی تجزیه و تحلیل آنها از عهده ی عموم مردم خارج است. و این آگاهی و اطلاعات هیچ کمکی به کم شدن جن و جادو بین مردم نخواهد کرد!

پاسخ به شبهه فوق:

۱. کسی که میگوید جزئیات مهم نیستند قطعا از دانش ماورایی کافی برخوردار نیست. نه تنها در ماورا بلکه در دنیای علم و بخصوص حوزه ی سلامت و درمان، در هر رشته ای که باشیم، توجه به جزئیات و کشف فرمولها و علایم جدید، تفکیک و طبقه بندی بیماری ها و علائم آنها، الزامی و حیاتی ست [چون با جان آدمی سر و کار دارد و به پشرفت این حوزه و کم شدن درصد شکستها کمک خواهد کرد]. اگر نبود، چه دلیلی وجود داشت این همه کتاب های قطور در جلدهای مختلف راجع به یک بیماری یا یک رشته ی پزشکی خاص نوشته بشود و در آن به ریزترین جزئیات اشاره بکند؟

۲. اگر دانش ماورایی مردم و آگاهی آنها در این زمینه بیشتر شود، یقینا حجم این بیماری ها کم و توانایی مقابله با آنها بیشتر خواهد شد. بعنوان مثال اگر مردم معنی واقعی چشم زخم و انواع آن را متوجه شوند و بدانند نوعی از چشم زخم با عنوان چشم زخم داخلی وجود دارد که در آن شخص خودش را مورد چشم زخم قرار میدهد و از علایم آن خمیازه تر است، بدون شک سعی میکنند از این پس در تنهایی خودشان غرق در دارایی ها و خودشیفتگی نشوند. همچنین سایر موارد…

۳. دانش ماورایی بالا به فرد جنبه ی بازدارندگی می دهد. یعنی موجودات ماورایی در اولین برخورد سمت افرادی گرایش پیدا میکنند که در جهل ماورایی باشند. منظور از جهل ، یعنی اینکه در پایین ترین سطح از آگاهی صحیح از بیماریهای ماورایی قرار داشته باشند. یا دانش غلط و غیر اصولی دعانویسها را در ذهن داشته باشند. چون دانش و آگاهی صحیح داشتن موجودات ماورایی را میترساند. درست مثل کسی که اهل یک شهر خاص و به مناطق آن آشنایی داشته باشد. این فرد اگر سوار تاکسی بشود، راننده نمیتواند او را از مسیر منحرف ببرد چون متوجه می شود. اما یک مسافر غریبه وقتی وارد آن شهر شود چون با مناطق آن آشنا نیست، راننده می تواند او را به هر جایی ببرد و از مسیر اصلی او را منحرف کند.

۴. یک نوع از جادو وجود دارد که به محض تشخیص صحیح و فهمیدن اینکه شخص دچار این نوع از جادو است، همان لحظه باطل می شود. [یعنی موکل اون جادو با جادوگر قرار داد میبندد تا زمانی به جادو خدمت میکند که جادو لو نرود و زمانی که لو رفت، موکل، هم جادو و هم بیمار را ترک خواهد کرد] خب الان به نظر شما، اگر این تحقیقات، دانش ماورایی و پرداختن به جزئیات نبود، میشد همچین نوعی از جادو را کشف و خنثی کرد؟ وقتی شما دانش ماورایی کافی نداشته باشی چگونه میتوانی سر از کار جادوگری در بیاوری که ۵۰ سال از عمر خود را صرف آموختن فنون جادوگری کرده است؟
اگر جادوگرها روز به روز در حال پیشرفت، تحقیق و آموختن هستند، ما نیز به عنوان درمانگران معنوی، [اگر میخواهیم بیماران ماورایی را نجات دهیم] باید در پی دانش اندوزی و کشف رمز و رازهای بیشتری از آنها باشیم تا از غافله عقب نمانیم.