انواع جن عاشق

سلام من تامبوی هستم شایدم بودم از بچه گیام همه رفقام پسر بودن تا چن سال پیش من از ۳ سالگیم که به یاد دارم یک دوست خیالی ولی کاملا واقعی داشتم هیچوقت صورت اون رو به یاد نمیارم ولی تمام حرفاش و بازیامون و یادمه من ۱۶ سالمه و ۱۳ سالگیم به قلعه جن زده در کیش معروف به قلعه جنی رفتم با چند تا از دوستانم و در طبقه ی بالای ساختمان مه هیچ راهی نذاشت و تمامی پله هاش خراب شده بود یک مرد سیاه با پشمان توسی و قد بالای ۲متر دیدم که لباسی مانند راهبه ها به تن داشت و من حدود ۱ ساعت به چشمان او خیره بودم و نمیتونستم از جام تکون بخورم تا یکی از دوستانم صدام کرد و ازش پرسیدم چند ساعته به اون جا خیره بودم و گفت ۱ دقیقه و گذشت و من رفتم خونه شب کلی گریه کردم و سنگینی نگاهش را حس میکردم بزور خانوادم ارومم کردن و خوابیدم صبح که از خواب پاشدم مادرم ازم دلخور بود وقتی دلیلشو پرسیدم گفت حرفای بدی بحش زدم و فحش دادمش نصفه شب ولی مطمین بودم تمام شب خواب بودم و ب کسی حرفی نزدم این موضوع تمام شد تا برگشتیم شهر خودمون هی تا مدت ها اون مرد که در اون قلعه دیده بودمو حضورشو تو خونمون حس میکردم و چند شب که خودشو بهم نشون داد حسابی داد و فریاد زدم من قبلن تمایل جنسیم به دخنر بود و رفقام پسر بودن الان به هیچ کدوم حسی ندارم خیلی از اون فردی که همیشه هواسش بهم بود میترسیدم و وقتی فکر میکردم شاید همون دوست بچه گیامه یا شاید اون دوست بپه گیام همزاد فرشتم بوده و این فرد عاشق من به اون اسیب زده منو بیشتر میترسوند و من همیشه وقتی تو خونه تنهام بجا این که با خودم حرف بزنم با یه فردی حرف میزنم که نمیبینمش و کم پیش میاد جوبمو بده ولی میدونم همیشه پیشمه و نمیدونم به چه زبانی حرف میزنه ولی من میفهمم حتی تو مدرسه هم همراحیم میکرد حتی یک بار به شکل یک بچه در اومد و باهام … برقرار کرد ولی وقتی تحقیق کردم دربارش دیدم همچین ادمی هیچ وقت توی مدرسع ما وجوود نداشته با هرار مدل روش های مختلف مدتی از خودم دورش کرده بودم ولی جدیدن دوباره به سراغم اومده صداشو میشنوم وسط کلاس هی ادیتم میکنه موقه خواب باعث میشه به خ…ایی تمایل پیدا کنم یا افسرده شم و چند وقته تمعش عشقی که بهم داشت و دوستیمونو بهم زده چند روز پیش بی دلیل وسط کلاس و حال خوب و خندیدن با معلمم تپش قلب گرفم و حالم بد شد و رفتم بیمارستان ولیازمایش دادم گفتن قلبت سالمه ممکنه برای بیخوابی و استرس باشه و چند شبه خوای عجیب و رابطه جنسی و.. میبینم و بد از بیدار شدن از خواب بدنم کبودی های بی دلیل داره الان روی بازوم و رونم و ساق پام و مچ دستم و سینم بی دلیل کبود شده و سنجابم نصفه شب بی دلیل به یک جا خیره میشه و جیغ میزنه و یهو میپره بغلم و پشت به من و تختم و رو به زمین و اینه جیغ میزنه انگار که کسی رو مخواد دور کنه و با دو تا رل هام هم دخترش هم پسرش بی دلیل با هردو بهم زدم از دختره بی دلیل من زده شدم درحالیی که عاشقش بودم و پسره خودش بی دلیل با من دعوا کرد و رفت جدیدن با اختلال واس مواجه شدم یهو بی دلیل حالت تهوو یا دل پیچه میگیرم و دارم پسشت سر هم بد شانسی میارم ترخدا راهنمایی کنیدو پیاممو نادیده نگیرید واقعا تو ۱۶ سالگی اندازه ادم ۴۰ ساله اذیت شدمممم

سلام. من نمیدونم این مشکلی که دربارش مطلب نوشتید رو دارم یا نه ولی یه توضیح میدم لطفا راهنمایی کنید. من مدت هاست تو خوابم یه دخترو میبینم که در جریان خواب هام همراهم هست و هم صحبت میشه باهامو گشت میزنیم در عالم رویا و گاهی به من یاداور میشه که تو خواب بعدی میبینمت و گاهیم شیطنت های جنسی میکنه تو خوابم. مدتی بعد دوباره به شکلی و صورتی دیگر به خواب من میاد و با اینکه شکل و صورت و همه چیزش عوض شده من ناخوداگاه میدونم که این دختر همون شخص قبلی هست که توی خوابام حضور داره. تا به حال توی خواب بهم اسیبی نزده و همیشه باهام خوب بوده ولی تغییر چهره و شکل زیاد میده به صورتی که توی هر خواب به ظاهر شخصی دیگر ظاهر میشه که من توی زندگی واقعی نمیشناسم. به نظرم اگر این ها یک رشته خواب بی معنی بودن من هر شب یک نفر تکراری با شکل و ظاهر متفاوت رو نمیدیم. ممنون میشم راهنمایی کنید. در ضمن ۸ سال هست که نتونستم با هیچ دختری وارد رابطه بشم. هر وقت میام وارد بشم منصرف میشم یا میترسم یا دلهره میگیرم.

سلام.چطور میتونم باهاتون در ارتباط باشم.ازتون سوال دارم.تشکر

من رابطم با جنس مخالف بهم میخوره کسی نمیاد سمتم اگرم بیاد بعدش ب بهم میخوره زیاد عصبی میشم چند باریم احساس کردم کسی کنارم نشسته و داره باهام راه میاد

سلام خسته نباشید نمیدونم چجوری بگم ولی جن عاشق جسم دارم تمام خستگارم ب دلایلی فرار میکنن خودمم تمایل ب اردوتج ندارم خیلی وقتا از مرد ها متفر میشم خواب های عجیبی میبینم ک ی بچه دارم پسره ولی شوهر ندارم. حضور ی چیزی رو کنارن حس میکنم قبلانا ی چیز خیلی سنگین ک نمیدیمش روم می افتاد و بی حس میشدم ی چند دقیقه ایی اما الان ن جضور ی چیزی رو حس میکنم انگار ی چیزی وارد…. میشود ک کمردرد و زیر شکمم بسیار درد میکند دیشب هم صدای نفس کشید کسی رو کنار خودم میشنیدم و دورم میچرخید اما نمیدیم کیه یا چیه لطفا کمکم کنید

با سلام من ١۰سالی میشه ک ی جن رو میبینم اوایل کتک م میزد و میخواست منو ببره هر چی دعا کردم باز آذارم میداد ولی یهو دیدم همه چی عوض شد الان چند سالی میشه ک میاد کنارم میخوابه حالم از داغی ک ب خاطر وجودش بدنم داغ میشه بهم میخوره جدیدا وقتی کنارم میخوابم اون سمتی ک دراز کشیده فلج میشه تا رفتنش و اینکه خودشو ب شکل اعضای خانواده در میاره و من میبینمش چند باری هم خانوادم شبا دیدنش ک بالای سرم نشسته بود حتی وقتی توی جمع هستم میبینمش چند باری هم خواب دیدم دوتا بچه دارم و بدترش دو شب پیش اومد بود داشت لالایی میخوندو ی بچه هم همش گریه میکرد داشتم دیونه میشدم میشه کمکم کنید

من از سن هفده سالگی بدون اینکه از رابطه جنسی بدانم و کلا آفتاب مهتاب ندیده بودم همیشه موقع خواب کسی را کنارم حس میکردم که درد زیادی در م.ق.ع.د احساس میکردم انگار شی استوانه به داخلم میرود بعد دو سال تجربه درد زیاد و شکنجه شبانه حتی در خواب روزانه بالاخره آن کس را بصورت سایه سیاه بود دیدم مردی بدون لب و با دندان‌های تیز مثل گرگ و گوش مثلثی و پوست سبز و ناخن تیز و چشم کشیده مورب زرد مثل گربه و البته کچل و دارای دم و بال و صدایی بم و خشن که گاهی صدایش بسیار زیبا و آرامش بخش بود و مکیدن خونم از گردنم و مچم میدیدم و در سن بیست سالگی در درس تنظیم خانواده فهمیدم آن دردها یعنی رابطه جنسی با جن‌ها دارم چون شکل‌های مختلف با رنگ پوست زرد و سبز و قرمز و سیاه و آبی میدیدم و میبینم انواع روش‌های س.ک. س که نشنیده بودم و ندیده بودم با من انجام دادن که بعد تحقیق فهمیدم مورد تجاوز به سبک دنیای مدرن هم قرار گرفتم! بعد گذشت ۱۸ سال مصیبت روابط جنسی با من کم کردند چون مطمئن شدن دیگر تمایلی به ازدواج ندارم و شوق زندگی کلا از دست دادم خیلی دستورات دعایی و خدایی انجام دادم اما نشد با اینکه اهل نماز شب هستم… فقط کبودی در بدن و گردنم ایجاد میشه و طبق ازمایشات آب بدن کم دارم با اینکه از نظر تغذیه درست هستم… فقط برایم سواله چرا خدا مرز زندگی من که واقعا آفتاب مهتاب ندیده بودم با اجنه مرد باز کرد… بطوریکه هیچکس حرفم باور نکنه فکر کنن دیوانه هستم دیگه سکوت اختیار کردم اما قلب و روحم مرد و خاکستر شده با تند باد زندگی هم محو شده یک مرده متحرکم با یک دنیا راز مگو